توضیحات داده نشده✿ ✿آرشیو ✿پیوندها ✿پیوندها تبادل لینک هوشمند ✿روانشناس ناشی
|
❤بیانات یک ذهن روانپریش.. ❤
به هم نخندیم بیاید با هم چه معنی داره مطالب من همش ضددخترباشه؟ شنبه 17 آبان 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : AKHMOo
خـ ـوآستگــــآر چیســــــــت؟؟
هیچـ ـی نیست آروم بآشیـــد دختــرآ آروم باشیـــد نفسـ ـ عمیـــق آفـرین ... آقــا اون خآنمــٌ بگیـــر تشنٌج کـــرد ميگن واسه کسي بميرکه برات تب کنه..
یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, :: 15:38 :: نويسنده : AKHMOo
عروسی دختر همسایمون (صاحبخونه)بود و مردونه رو انداخته بودن خونه ی ما (طبقه بالا) و قرار شد من توی اتاق خواب بمونم تا مردها ناهارشونو بخورن و برن. من تو اتاق خودمو با کامپیوتر سرگرم کردم. مهمونا کم کم وارد میشدن و من صداشونو میشنیدم… همینطور اضافه میشدن … قرار بود ۲۵ نفر باشن اما نزدیک ۱۰۰ تا بودن! یا خدا! منم قفل در اتاقم خراب بود و هر لحظه میترسیدم که یکی بپره تو اتاق! وای!! از ترسم رفتم یه متکا انداختم پشت در که هرکی مثلاً خواست وارد اتاق شه ، تلاشش بیهوده باشه! هیچی! اومدم با استرس پشت کامپیوتر نشستم و اصلا نفمهیدم چیکار میکنم! همینجوری مشغول بودم که از تو پذیرایی صدای چندتا پسر بچه ی تخس رو شنیدم… خدایا ارحمنی! شرارت از صداشون می بارید! مطنئن بودم فضولیشون گل میکنه و میان سمت اتاق…! اصلاً اجازه ندادن این فکر کامل از سرم خطور کنه! دیدم دستگیره ی در داره بالا پایین میشه… خدایا تو که دوسم داشتی! حالا چیکار کنم چیکار نکنم؟!….. در اسرع وقت پریز کامپیوترو کشیدم و پریدم تو حموم! خدارو شکر متکاهه کار خودشو کرد و حداقل باعث شد چند ثانیه دیر تر وارد اتاق بشن. من تو حموم چمباتمه زده بودم ، چراغ هم خاموش بود و دستگیرشو هم از داخل انداخته بودم که وارد حموم نشن حداقل! والا! صداشونو می شنیدم و حرص میخوردم! خدا رو شکر همه چیو جمع کرده بودم انداخته بودم تو کمد دیواری وگرنه باید فاتحه شونو میخوندم! آخه آدم اینقدر فضول!؟؟؟ اینا ننه بابا ندارن که بهشون بگه نکن زشته؟! چی بگم والا؟! همینجوری مثل بز نشسته بودم روی دوتا پاهام ( آخه یکی نیست بگه مگه چهارتا پا داری که رو دوتاش نشستی؟ ) ادامــــــــــه مطلــــــب ... شنبه 10 آبان 1393برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : AKHMOo
شما ها یادتون نمیاد ولی یه زمانی میومدن تو قسمت نظرات، تبلیغ میکردن برای وبشون شما دوست عزیزی که دم ازاعتماد بنفس میزنید تاحالا رفتی داروخونه زل بزنی تو چشش وبگی : برای تکــــــرر ادرار دارو میخام؟؟
د نرفتی دیگه!! فاز جمله سنگین بود یه استراحتی کنید وبرگردید
آخه دختر خوب عزیز من چند هزار مهندس جون کندن اون گوشی رو ساختن! چند صد نفر به فنا رفتن فیسبوک رو نوشتن! صد نفر جر خوردن برنامه بنویسن که تو از فیلترینگ رد شی ! که تو پست بزاری : لاک زدم؟!!؟ هیچی نگو!!!ســــاکــــت!!!هیــــــــــــــــس اینجا جاییست که پشت دوستت دارم ها هم نوشته شده :
ساخت چین ! وقتی وارد یه مهمونی یا جایی میشم ،بااین صحنه روبرو میشم . . . .
خب اینجوری نگاه نکنید! هول شم ،شست پام پیچ بخوره بره توچشمت خوبه؟ خدایا همه از خاکیمو به خاک برمیگردیم فقط زودتر مردم آشپزی میکنن چنان خوشگل وخوشمزه میشه که عکسشو توی هرچی سایت اجتماعیه شیرمیکنن تازه وبلاگم میسازن براش! مایه دمپختی میپزیم،صدتا سوراخ باید قایمش کنیم کسی تست نکنه ازش
تازه جدیدا ازیه شرکت صنایع شیمیایی تماس گرفتن دستورپختشو لو بدیم بعنوان سوسک کش ازش استفاده کنن!! اصلا یه چی میگم یه چی میشنوی!!!
حالا شانس ما تو مملکتی که شیر نصفش آب و نصفش روغن پالمه، همه چیو از چین وارد میکنن اینو از آلمان!
بانک سپه نخستین بانک ایرانی که برای افتتاح حساب پوشه فنری نمیخاد!! حیف که *733#روپشتیبانی نمیکنه!!
دیروز یه دی وی دی دست بچه های فامیل دیدم اسمش:باخانمان بود!! همون کارتون پرین بچگیا!!! ولی تاجایی که من یادمه اسمش بی خانمان بود!! نکنه من دارم اشتباه میکنم؟ یعنی اسمش باخانمان بود؟ یعنی اسمش بی خانمان نبود؟ اصلا همه ی بچگیم زیر سوال رفت!! هنوزنتونستم کمرراست کنم!!
نکنه اسم اون کارتونه هم بانوایان بوده؟اسم تام وجری چی بود؟
امروز بعد صدسال رفتم تو یه وبلاگی ان بزرگوارباچنان لحن غمگینی اولین پست نوشته بود: "توروخدا براعشقم دعاکنید.دستش امروز بدجوری بریده" حالا مثلا دعای ما چیکارمیتونه بکنه؟ زخم روجوش میده؟ نقش بتادین رو عمل میکنه؟ حواس عشقت رو جم میکنه دستش دیگه نمیبره براش نوشتم: اخــــــــــــــــــــی..نـــــــــــــــــازی!! خداروشکر گردنش نبریده!!! من ته دیگ ماکارونیم سوخت،گریه نکردم!! این قرتی بازیا چیه ملت درمیارن؟
در محرم با هر نیت که عزاداری می کنید رفتگر محله جزو لشگر یزید نبود!! من رابگذارید بمیرد به درک... آیا خواستگار ندارید؟
آیا دنبال یه لقمه شوهر حلال میگردید؟ . . . . . . . کافیست در هیأت با فروتنی چایی پخش کنید تا مادرشوهر آیندتان شمارا بپسندد. . . وعده دیدار ما: محرم, روضه ملوک خانم اینا منتظرم
دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:کلاه قرمزی,پسرخاله,گابی,ببعی,اقای مجری,پسرعمه زا,دیلالوگ جذاب ازفامیل دور, :: 10:29 :: نويسنده : AKHMOo
یک شنبه 27 مهر 1393برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : AKHMOo
یه ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﻧﻘﺪ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﺭ ﺑﻮﺩ واینگونه است که هی ادامه تحصیل میدهند |
|||
|